قصه دختر نامرتب
یک دختر کوچولو به نام "ثریا" در کنار پدر و مادرش در خانه ای توی شهر زندگی می کرد
ثریا دختر مهربونی بود ولی یک مشکل بزرگ داشت.مشکلش این بود که خیلی نامرتب بود و اتاقش رو مرتب نمی کرد
مادرش از دستش خیلی ناراحت بود.همیشه بهش می گفت:دختر عزیزم!اینقدر نامرتب نباش.باید هر روز اتاقت رو مرتب کنی.
ولی ثریا خیلی حرف گوش نکن بود و به حرف هیچ کس گوش نمی داد.
مدتی گذشت.یک روز ثریا دوستش "ستاره" را به خانه اش دعوت کرد.قرار بود با هم بازی کنند
وقتی ستاره به خانه شان آمد،ثریا او رو به اتاقش آورد.ستاره اتاق را نامرتب و شلوغ دید و گفت:ثریا اینجا نمیتونیم بازی کنیم
ولی ثریا گفت:نه همین جا خوبه.بعد ثریا یه توپ آورد و شروع به بازی کردند،اما یکدفعه پای ستاره روی یک عروسک رفت و عروسک خراب شد
ثریا که آن عروسک رو خیلی دوست داشت از کار ستاره عصبانی شد و هر دو شروع به دعوا کردند.
مادر ثریا پیششان آمد و گفت:چی شده؟چرا دعوا میکنید؟ ثریا و ستاره کل ماجرا را تعریف کردند
مادر ثریا رو به دخترش کرد و گفت:ثریا جون تقصیر ستاره نیست.تقصیر خودته که اتاقت رو مرتب نکردی و چون عروسک هات روی زمین بودند این اتقاف افتاد
من چند بار بهت گفتم که اتاقت رو مرتب کنی ولی تو حرف گوش نکردی و این هم نتیجه اش.حالا بیا از دوستت عذر خواهی کن چون تقصیر او نبوده و بعد با هم اتاقت رو مرتب کنید
ثریا متوجه اشتباهش شد و از دوستش عذر خواهی کرد و با کمک هم اتاق ثریا را مرتب کردند و بعد از مرتب کردن اتاق با هم بازی کردند
از آن به بعد ثریا تصمیم گرفت نامرتب نباشد و به حرف پدر و مادرش گوش کند و به نصیحت هایشان گوش کند
پایان